در جستجوی ولایت

برای اکثر مخاطبانی که دنبالشون میکنم غریبه نیستم...


گاهی آدم وقتی نگاهی به دنبال کننده هاش می اندازه مصلحت و عقلانیت اجازه نمیده هر حقیقتی رو بگه...
یا حتی فقط حقیقت هم نه... بلکه میفهمه با این خوانندگان ریسک خطاهاش هم چقدر میتونه بالا باشه...
لذا عقل حکم میکنه هر حرفی رو نگه...


اینجا رو به این سمت سوق میدم که بتونم مطالبی صریح تر رو بنویسم...
فقط بدانید من غریبه و تازه وارد نیستم اما نپرسید کیستم...
شناختن من از نوشته های من کار سختی نیست...

راستی خواهش میکنم خاموش دنبال نکنید من رو...
بذارید بدونم کی داره منو میخونه

طبقه بندی موضوعی

زهرا در آتش بود، حیدر داشت میسوخت

سه شنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۶، ۰۹:۱۲ ق.ظ

عمق داغ و فقدان را کسی درک میکند که نظام هستی به وجودش قائم است 

اما با شنیدن آن خبر در طی کردن فاصله بین مسجد تا خانه چند بار زمین میخورد....


آخ.....

تصورش کن... 

پدرم

با شنیدن خبر چه پیش آمد برایتان...

چرا زمین میخوردید؟...

میشود درکش را روزی ام کنید؟


کاش میشد هزاران بار مرد...

کاش...





۹۶/۱۲/۰۱ موافقین ۳ مخالفین ۰
...