در جستجوی ولایت

برای اکثر مخاطبانی که دنبالشون میکنم غریبه نیستم...


گاهی آدم وقتی نگاهی به دنبال کننده هاش می اندازه مصلحت و عقلانیت اجازه نمیده هر حقیقتی رو بگه...
یا حتی فقط حقیقت هم نه... بلکه میفهمه با این خوانندگان ریسک خطاهاش هم چقدر میتونه بالا باشه...
لذا عقل حکم میکنه هر حرفی رو نگه...


اینجا رو به این سمت سوق میدم که بتونم مطالبی صریح تر رو بنویسم...
فقط بدانید من غریبه و تازه وارد نیستم اما نپرسید کیستم...
شناختن من از نوشته های من کار سختی نیست...

راستی خواهش میکنم خاموش دنبال نکنید من رو...
بذارید بدونم کی داره منو میخونه

طبقه بندی موضوعی

رمان...

سه شنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۶، ۰۶:۲۶ ب.ظ
منی که تا سن 21 یا 22 سالگی اکثر کتب صادق هدایت ، جلال آل احمد ، جمال زاده ، صادق چوبک ، بزرگ علوی و ... و کتب رمان و داستانی یا نمایشنامه های سارتر و کامو و ویرجینیا ولف و مارسل پروست رو خونده بودم... ناگهان با شروع مطالعات فلسفی ام چنان فاصله ای از خواندن داستان و رمان گرفتم که تا همین امروز از سخت ترین کارها برای من خواندن رمان و داستان هست...

یادمه آخرین کتاب رمانی که خوندم و از نیمه رهاش کردم "در جستجوی زمان از دست رفته" مارسل پروست بوده
اصلا نمی تونم قوه خیالم رو در اختیار اراده یک نویسنده بذارم... 
با خودم میگم: آخرش که چی؟
400 صفحه وقت منو بگیری که یه گزاره عقیدتی یا اجتماعی رو به من القاء کنی؟
خب اولش بگو... من میفهمم...

من نمیتونم خیالم رو هر طور دلش خواست رها کنم... حالم بد میشه...

همون اندازه که برام سخته کتاب داستان یا رمان بخونم، برام سخته وبهایی که صرفا خاطره نویسی میکنن رو بخونم...
اما عمیقا برام محترمن... فقط با مزاج من همخوانی نداره...
۹۶/۱۲/۰۸ موافقین ۴ مخالفین ۰
...