در جستجوی ولایت

برای اکثر مخاطبانی که دنبالشون میکنم غریبه نیستم...


گاهی آدم وقتی نگاهی به دنبال کننده هاش می اندازه مصلحت و عقلانیت اجازه نمیده هر حقیقتی رو بگه...
یا حتی فقط حقیقت هم نه... بلکه میفهمه با این خوانندگان ریسک خطاهاش هم چقدر میتونه بالا باشه...
لذا عقل حکم میکنه هر حرفی رو نگه...


اینجا رو به این سمت سوق میدم که بتونم مطالبی صریح تر رو بنویسم...
فقط بدانید من غریبه و تازه وارد نیستم اما نپرسید کیستم...
شناختن من از نوشته های من کار سختی نیست...

راستی خواهش میکنم خاموش دنبال نکنید من رو...
بذارید بدونم کی داره منو میخونه

طبقه بندی موضوعی

یوسف و ذولیخا

چهارشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۶، ۰۹:۳۲ ق.ظ
تفسیری هست از ابن سینا در مورد داستان یوسف و ذولیخا و مجلسی که ذولیخا آراسته بود و اون داستان ترنج و ...
در اون داستان این طور بوده که ذولیخا مجلسی آراست و زنانی که سرزنشش میکردن رو دعوت کرد و میوه ای شاهانه با چاقویی تیز به دستشان داد...
به یوسف گفت از این در وارد شو و از در دیگر خارج شو...

در این بین (فاصله ورود تا خروج) تمام حضار واله و شیدای یوسف شدن...

ابن سینا میگه:
واقعیت اینه که انسان کامل مسبوق به غیبت (قبل از ورود کسی ندیده بودش و ذولیخا رو سرزنش میکردن) و ملحوق به غیبت (از در روبرو خارج شد و از دیدگان پنهان شد) هست فقط در مقطع زمانی که حاضر و ظاهر میشه و حقیقت وجودی اش تجلی میکنه همه واله و شیدایش میشوند...

و البته این داستان رو ربط میده به غدیر و ...
بماند...

روایت داریم خدا ولی اش را در بین مردم پنهان کرده...
یعنی رابطه اولیای خدا(از اون جهت که ولایت دارن) با ناس ، اصالتا از پس پرده غیبت هست... و پرده غیبت رو فقط با تعالی ناس کنار میزنند... با این وصف از حضرت آدم تا امام زمان در مقام جان و حقیقت وجودیشان غایب بودن... اما در مقام جسم گاها ظهوری داشتند...
و غیبت تام حضرت ولی عصر به نوعی اعلام اتمام فرصت ناس (حداقل ناس های شیعه) برای در ناس ماندن هست...

چقدر این داستانها قابلیت پردازش های هنرمندانه در انیمیشن ها رو داره... برای نوجوانان...
خدایا... میشه من برم؟

۹۶/۱۲/۱۶ موافقین ۲ مخالفین ۰
...